صیــــــــاد دلــــــــها
پنجشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۵ ب.ظ
می گفت:«دوست دارم همه ی کارهاتون مرتب و منظم باشه. صبح ها ورزش کنید. وقتتون رو هدر ندهید.»
ما هم سعی می کردیم برای خودمان برنامه بریزیم٬ ولی هیچ وقت آنی نمی شد که بابا بود. برای کوچکترین کارهایش برنامه ریزی زمانی داشت. مثلا از ساعت 9:45 تا 11:22مطالعه می کرد؛ به همین دقیقی و همیشه.
فقط بعضی روزها اینطور کار نمی کرد. روزهای شهادت ائمه و ایام عزاداری٬ اینقدر برای کارهای خودش دقیق وقت نمی گذاشت. می رفت توی اتاق و درباره ی کسی که آن روز٬ شهادتش بود مطالعه می کرد. می گفت« این روز رو تعطیل کرده ند که با ائمه بیشتر آشنا بشیم» .
اصلا روزهای شهادت٬ بابا یک طور دیگری می شد٬ مخصوصا محرم ها ساکت و کم حرف می شد و ناراحتی از صورتش می بارید.
برعکس روزهای عید و ولادت ائمه قشنگ پیدا بود که خوشحال است. به ما هم خوشحالیش را منتقل می کرد.
از دو روز قبل٬ شیرینی سفارش میداد تا آن روز که می آید خانه٬ دست خالی نباشد. به روزهای ولادت بیشتر از عید نوروز اهمیت می داد و به عید غدیر از همه بیشتر...
* مریم صیاد شیرازی
* منبع: خدا می خواست زنده بمانی
(کتاب شهید علی صیاد شیرازی)
- ۹۲/۰۴/۱۳
چی بگم خواهری...